قیر «احتمالاً بدنامترین مواد نقاشی است.» بنابراین مطالعهای در مورد ماندگاری مواد هنرمندان در نقاشیهای بریتانیایی قرن هجدهم و نوزدهم به پایان رسید.
قیر در بورس کالا اغلب مسئول نقصهای فیلم رنگ، از جمله موارد شدید، شناخته میشود. ترک خوردگی، چین و چروک، تغییر رنگ و خزش به حدی که اصطلاح “ترک قیر” برای توصیف یک لایه رنگ ترک خورده و قهوه ای و اصطلاح “قیری” برای توصیف معابر رنگی که دارای این ویژگی ها هستند.
به اصطلاح رایج شده است. مجموعه ای از اظهارات متناقض در مورد قیر و اصطلاحات گیج کننده و همیشه در حال تغییر، داستان قیر در نقاشی را مانند خود ماده چسبناک و لغزنده می کند.
این مقاله سعی دارد این داستان را باز کند و تاریخی را ارائه دهد که معمولاً فقط تا پایان قرن نوزدهم تا به امروز گفته می شود. در حالی که این داستان طولانیتر هنوز از کل داستان کوتاه است.
هدف آن نشان دادن اعتبار همزمان دیدگاههای ظاهراً متضاد در مورد همان ماده، و استفاده و ارزش احتمالی چنین تضادهایی است.
برای انجام این کار، این مقاله با بررسی زمان و چگونگی شهرت ضعیف قیر به عنوان یک ماده نقاشی و چگونگی ارتباط آن با انواع خاصی از عیوب در نقاشی ها آغاز می شود.
سپس به بررسی ادبیاتی میپردازد که این ارتباط نزدیک بین قیر و زوال نقاشی را مشکلساز کرده است. بخش پایانی به بررسی برخی از راه هایی می پردازد که هنرمندان مدرن و معاصر همچنان خلاقانه با قیر و تاریخچه آن درگیر بوده اند.
این بخش نشان میدهد که چگونه قیر محدودیتهای روشهای معمول بررسی مواد هنرمندان را آشکار میکند، و چگونه دیدگاههای یک ماده که برای دورههای طولانی باقی مانده است.
میتواند نظرات را در مورد هنرمندان و تکنیکهای آنها شکل دهد و تغییر شکل دهد.استفاده از قیر در نقاشی تا قرن بیستم در تعدادی از نشریات مورد بررسی قرار گرفته است که بینش های حیاتی را در مورد روش هایی ارائه می دهد.